The relation between Self-Consciousness and Objective Consciousness in Aristotle and Avicennas Philosophy
Hosein Zamaniha | Asma Eshaghi Nasab
URL :
http://research.shahed.ac.ir/WSR/WebPages/Report/PaperView.aspx?PaperID=148251
Date : 2020/08/05
Publish in :
ذهن
Link : http://zehn.iict.ac.ir/issue_6738_7000.html
Keywords :خوداگاهي، اگاهي به غير ، ارسطو ، ابن سينا، خوداگاهي پيشا تاملي، خوداگاهي تاملي
Abstract :
دیدگاه ابنسینا در مورد خوداگاهی با دیدگاه ارسطو متفاوت است. بر اساس نظر ارسطو فاعل شناسا نمیتواند اگاهی بیواسطهای به خود داشته باشد، بلکه همواره به واسطه علم به شی دیگر به خود علم پیدا میکند و چون مبدا علم در فلسفه ارسطو علم به اشیای مادی و محسوس است، اصولاً شناخت انسانی بر این اساس و مبتنی بر این مدل شکل میگیرد و از این جهت حقیقت «خود» نیز که همواره همراه با ادراک اشیای مادی و ملازم با انها درک میشود، امری مکانمند و زمانمند است. این در حالی است که از نظر ابنسینا حقیقت «خود» از راه نوعی شهود بیواسطه درونی و صرف نظر از هر گونه ادراک حسی قابل وصول است و دقیقاً این همان نکته ای است که ابنسینا در انسان معلق در فضا در صدد بیان ان است. اگر بخواهیم دیدگاه ارسطو و ابنسینا در مورد خوداگاهی و نسبت ان با اگاهی به غیر را با دیدگاههای رایج در فلسفه ذهن معاصر مقایسه کنیم، باید بگوییم دیدگاه ارسطو در مورد خوداگاهی بیشتر با ان نوع خوداگاهی که در فلسفه ذهن از ان با نام خوداگاهی مرتبه اول یا پیشا تاملی یاد میشود، سازگار است؛ در حالی که ابنسینا ضمن پذیرش این معنا از خوداگاهی به نوعی خوداگاهی مرتبه بالاتر یا تاملی نیز قایل است.