با توجه به ابعاد شخصیتی و فعالیت های تاثیرگذار شهید سلیمانی در ابعاد داخلی و خارجی، در این مقاله سعی شده به این پرسش پاسخ داده شود که مولفه های کنشگری سیاسی و اجتماعی شهید سلیمانی و تاثیر ان بر تحقق تمدن نوین اسلامی چیست؟ برای چارچوب نظری مقاله از مفاهیم مرتبط با نظریات پراگماتیسم و دیدگاه های ویلیام جیمز استفاده شده است. جیمز در نزاع بین ذهنیت گرایی و عینیت گرایی، با اصالت بخشیدن به تجربه و عمل، گستره معرفتی را وسیع تر کرده و ان را از حصار نظریه ها خارج می کند. بر این اساس، در این مقاله ابتدا کنشگری سیاسی اجتماعی سردار قاسم سلیمانی در دو سطح داخلی و بین المللی مورد بررسی قرار گرفته و سپس به چگونگی اثرگذاری این کنشگری بر تحقق تمدن نوین اسلامی در چارچوب اهداف نظام جمهوری اسلامی پرداخته شده است. مدارای سیاسی، مدارای اجتماعی و پرهیز از ایجاد دسته بندی های کاذب و تاکید بر وحدت ملی، انسجام داخلی در مواجهه با دشمن، مبارزه با تروریسم، تقویت جبهه مقاومت اسلامی، گسترش عمق مرزهای استراتژیک و نقش افرینی در افق تمدنی و تاریخی مولفه هایی هستند که در سطح داخلی و بین المللی بر اساس روش تحلیل اسنادی بررسی و تحلیل شده اند. یافته ها بیان گر ان است که فعالیت های ایشان در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی به نوبه خود در زمینه سازی برای تحقق تمدن نوین اسلامی موثر بوده است.